- شاه بندر
- رئیس بندر، رئیس بازرگانان دولتی رئیس التجار، دریافت کننده خراج گیرنده مالیات، کنسول دولت عثمانی (قاجاریه)، بندر (بزرگ)
معنی شاه بندر - جستجوی لغت در جدول جو
- شاه بندر
- دریافت کنندۀ عوارض گمرکی، رئیس بندر، رئیس بازرگانان، بندر بزرگ، بندر آزاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شاه بندر، دریافت کنندۀ عوارض گمرکی، رئیس بندر، رئیس بازرگانان، بندر بزرگ، بندر آزاد
رئیس بندر، شاه بندر، شه بندر
بزرگترین فنری که در وسایل نقلیه موتوری در زیر شاسی قرار دارد
مرضی که بر اثر آن بول از مجری خارج نشود و شخص نتواند ادرار کند حبسالبول
وقایع نویس وقایع نگار
راهدار و باج گیر، دزد راهزن
خبرنگار، وقایع نگار، تاریخ نویس، شده نگار
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
مرضی که بر اثر آن بول از مجری خارج نشود و شخص نتواند ادرار کند، حبس البول، نهایت ترس و اضطراب
بزرگ ترین فنر که در وسایل نقلیۀ موتوری در زیر شاسی و در کنار چرخ ها قرار دارد
مرضی که به سبب آن بول از مجرای ادرار خارج نمی شود و مریض نمی تواند ادرار کند، حبس بول، حبس البول، احتقان، احتباس
رئیس بازرگانان، رئیس بندر، بندر آزاد